وقتی همه خوابیم

بزرگتر از احساساتت باش. این رو من از تو نمی خوام، زندگی می خواد. وگرنه احساسات مثل سیل تو رو از جا می کنه و می بره.

فیلیپ راث

خشم.

وقتی همه خوابیم...

روز بدی بود، خیلی خیلی بد. وقتی نتوانی پای یک سری قول و قرارها با خودت بمانی و به خاطر یک مشت دلایل مسخره خودت را پیش خدای خودت زیر سوال ببری خیلی شرمنده می شوی.  گوش هایت سوت می کشد، سرت درد می کند و نمی توانی روی هیچ چیزی تمرکز کنی.  امروز بد شروع شد، افتضاح پیش رفت و چرت و پرت ادامه پیدا کرد. امیدوارم با این همه احساس ندامت خوب تمام شود. حالا که امروزم را و خودم را بالا و پایین می کنم می بینم که گند زدم. حالم خوب نیست بس که همه خرابکاری ها تقصیر خودم است. کاش خدا امروز را از تقویم زندگیم حذف کند و آن دنیا هیچ کدام از این خرابکاری ها را به رویم نیاورد.  خدایا می شود؟! لطفا؟!!! وقتی همه خوابیم...

پشت گوش انداختن یا نیانداختن، مساله این است! تمام هفته گذشته را به رنگ زدن اتاق های خانه گذراندم.  صبح تا شب مشغول بودم به خالی کردن اتاق ها و رنگ زدن دیوارها و بعد تمیز کردن کف و چسباندن موکت های جدید و چیدن دوباره وسایل. تغییر خوبی بود همه برای خانه و هم برای خودم. گاهی کاری را شروع می کنم و نصفه و نیمه می گذارمش، گاهی مدام پشت گوش می اندازم و الکی امروز و فردا می کنم. اما این بار خیلی سفت و سخت پای کار ایستادم و تمامش کردم. وقتی کار عقب افتاده ای داری آرامش از وجودت فراری می شود. درست است که خسته شدم و حسابی رمقم کشیده شد اما به لطف خدا روح و روانم شاد و سرزنده شد.   + تاریخ ۱۳۹۶/۰۵/۱۱ ساعت وقتی همه خوابیم...

فرقی نمی کندزمستان باشد یا تابستان، نسیم بهاری بوزد یا دانه های برف روی شانه هایت خال های سپید بگذارد، هوای دم کرده نیمه شب مرداد باشد یا خنکای صبح آذر ماه گونه هایت را نوازش دهد، جان من! زندگی جریان دارد و خورشید و ماه در هر رفت و آمد، روزها و شب های تازه ای می آفرینند. زمان می گذرد... اصلا کاری به عقربه های ساعت مچی ات یا عددهای لاتینی که روی صفحه گوشیت ساعت و تاریخ را نشان می دهند ندارم که هر دویشان ساخته دست بشرند و تو را توی یک قفس بزرگ محصور می کنند. دست و پایت را با زنجیرهای قائده و قانون می بندند و نمی گذارند وقتی کسی یک ظهر گرم خردادی زمان را از ت وقتی همه خوابیم...